نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد                 اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
صوفي ما كه ز ورد سحري مست شدي                  شامگاهش نگران باش كه سرخوش باشد
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان                      تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد
خط ساقي كه از اين گونه زند نقش بر آب                اي بسا رخ كه به خونابه منقش باشد
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست                               عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد
غم دنيي دني چند خوري باده بخور                       حيف باشد دل دانا که مشوش باشد
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش                       گر شرابش ز كف ساقي مهوش باشد

                                                                                               حافظ

 

امروز از این خراب نشده، نیمه خلاص شدم. کم کم این وبلاگ از مسیرش دارد منحرف می شود. شاید به خاطر medrad.ir باشد. عجب سال باحالی بود. شور و شوق شدید این رشته ، دوستانی واقعی و صمیمی، دوستانی با خنده های ابلهانه و مصنوعی بر لب، دوستانی که با نیم کیلو لاک روی ناخن ها؛ اما افسوس که هنوز تشکر کردن بلد نیستند. افتخارت؟ بینی عملی ات؟ پینوکیوهای راستگو. این سال یک سال نبود یک سال و نیم بود، شعر نمی گویم دیگر. چیزی خشک شده، نمی دانم چیست. تبلیغ چاپ کن پولدار می شوی. آره خیلی راست گفتی. عزیز عزیزی رفت. چه CV هایی که فرستاده نشد، و درنهایت این "محک" بود که  من را محک زد و خود را نیمه گمشده من کرد. سلام این مقاله های من و این workshop ها و این هم فعالیت های علمی ، فرهنگی و هنری ام، پاسخ: خوب اگر به بیمارستانی بروی و سرپرستار به تو بگوید که هیچ بلد نیستی، ناراحت نمی شوی؟ این نوار زخم را چگونه می خواهی که بفروشی؟ ... . دونیمسال بدون حتی یک غیبت و یک نیمسال پر از غیبت. این زندگی عجب چیز لامذهبی است، حتی مسلمان هم نیست. نمی دانم چاپلوسی خوب است یا دروغ چقدر؟ در هردو سرم منگ می زند. چون بیست روز از ماه آخر را نبوده ام اجاره را باید خودت بدهی. اینجا خانه نیست مسافر خانه است. شاید پربارترین عمرم بود.

این شهر پر از دروغ و چیزهای بد دیگر که نامشان هم بد است چه برسد به خودشان. پول ها نوش تان. اینجایی بودن سخت نیست فقط کمی انسانیت را باید از خود دور کنی. آن تیغ زن کلاه بردار خیلی احمق است که فکر می کند خیلی زرنگ است، زرنگ نیست بلکه انسان نیست. این شهر اینگونه است. درآمد بین کلاهبرداران در حال چرخش است. اقتصاد بازار یا شاید اقتصاد باز یعنی این. چیستان: آن شغلی که در چند سال میلیارد تومان ها به جیب می زنی چست؟ . ول کن مرد حسابی، یک شام غریبان به همکاران و بچه محل ها می دهیم همه چیز حل است.

اینهمه مطلب های قبل کسی نیست بگوید : به چند؟ . یک کلمه خلاف کافی است تا به باد بدهی همه را چیز را.

نوشتن چقدر لذیذ است ، حتی از لاحماجون هم لذیذتر. کمی، کمی راحت شدم.